پیام تشکر
مهدى طاهرى

 

شمسی طاهری در اعتراضات خیابانی سال1357 ( آنچه که به انقلاب 57 مشهور شد) توسط دژخیمان رژیم شاه گلوله خورد. دژخیمان به او گلوله زدند به همان دلیلی که امروز مردم معترض را در میدان التحریر در قاهره، در خیابانهای یونان، یمن، اسپانیا، انگلیس، سوریه، ایتالیا، تونس، آمریکا، فرانسه و نيجريه به گلوله میبندند. شمسی خواهان تغییر دنیا و جایگزین اش با یک دنیای بهتر بود. دنيائى که در شان و شایسته انسان باشد. او خواهان رفاه ، آسایش، آزادی و برابری برای همگان بود. به همین خاطر به او گلوله زدند .
 
شمسى به همت زحمات و فعالیتهای شبانه روزی مادرش و بخشا دیگر عزیزان و دوستانش زنده ماند تا این یکبار زندگی را٬ گرچه سخت٬ تجربه کند. (او از گردن به پائین معلول شده بود و تنها بازوی راستش به شکل محدود حرکت میکرد). او با مشکلات عدیده ای برای رفع نیازهای روزمره و ابتدائی زندگیش دست و پنجه نرم کرد. سالهای اول زندگی در سوئد برایش سخت و آزار دهنده بود. چرا که او برای اولین بار، مثل فرد، مستقل شده بود و جامعه مسئولیت کمکهای انسانی به او را، که شبانه روزی بود، به عهده داشت. اما او نیازها و روتین هایش منحصر به فرد بود و بدون پرسنل متخصص او هنوز میبایست از عزیزانش، برای زنده ماندن، کمک بگیرد و این برایش درد آور بود. به همین خاطر او به جنبشی پیوست که برای حق داشتن "پرسنل شخصی" در سوئد به راه افتاده بود و در همین رابطه او به همراه هیئتی منتخب، از استان محل زندگی خویش برای مذاکره با وزیر امور اجتماعی وقت رفت. خوشبختانه این جنبش موفق شد که این خواست برحق را به دولت تحمیل و به قانون تبدیل کند و از آن زمان بود که او صاحب "استقلال" و زندگی "نرمال" شد بدون اینکه نیاز به کمک آشنایانش داشته باشد.

شمسى بجز زبان فارسى و يادگيرى زبان سوئدى٬ به فراگیری چهار زبان دیگر؛ آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و اسپرانتو پرداخت و با این زبانها آشنائی داشت. با توجه به همین توانائی دو بار در کارهای پروژه ای شاغل شد. استاد استفاده از کمترین فرصتها و امکانات به بهترین شکل بود. طوری که در این زمینه خاطرات عدیده ای را برای عزیزان و اطرافیانش به جا گذاشت.

گلوله دژخیمان رژیم شاه نتوانست جان شمسی را از او بگیرد ولی خدمات پزشکی سوئد این کار را کرد. اولین بار نبود که او گذرش به بیمارستان می افتاد (عفونت مثانه). ولی متاسفانه، به خاطر سهل انگاری کارکنان بیمارستان، و این آن چیزیست که فقدان او را درد آورتر میکند، آخرین بارش بود.   در ساعات پایانی زندگیش در بیمارستان چندین بار از پرستار مسئول میخواهد که دکتر را به بالینش بیاورد چون که حالش خوب نیست. اما متآسفانه با جواب منفی پرستار روبه رو میشود.

 در جامعه ای که انسانها انتخاب نوع کار و فعالیت اجتماعی خویش را نه بر اساس علائق و استعدادهای فردی خود بلکه برای داشتن دستمزد، که با آن بتوان جوابگوی نیازهایی چون داشتن مسکن و پوشاک و غذا باشند٬ در شرایطی که جامعه بیشتر از هر زمان دیگر نیاز به پرسنل خدمات پرشکی دارد ولی دولتها، چون این نوع خدمات سودآور نیستند، به کم کردن پرسنل بیمارستانها و امور خدماتى میپردازند٬ و به این اعتبار شدت، فشار و استرس کار برای پرسنل باقی مانده افزایش می يابد، آنوقت اتفاق افتادن چنین وقایعی گریز ناپذیر است.

آنچه را که شمسی عزیز به خاطرش گلوله خورد، یعنی تغییر این دنیا، هنوز در دستور روز قرار دارد. باید برای این مهم کوشید .

در اینجا از حزب اتحاد کمونیسم کارگری، سازمان آزادی زن، رفقا، دوستان و آشنایانی که با ارسال پیامهای تسلیت و اظهار همدردی خود، بار بدوش کشیدن فقدان شمسی عزیز را قابل تحمل تر کردند، صمیمانه سپاسگذارم.

یادش گرامی
ژانويه ٢٠١٢